چرا بعضی افراد در روابط عاشقانه احساس نیاز به کنترل دارند؟
کنترل در روابط عاشقانه، رفتاری پیچیده است که ریشه در عوامل مختلفی دارد. این رفتار میتواند به شکلهای گوناگونی بروز کند، از محدود کردن آزادی فرد مقابل تا تحمیل نظرات و خواستهها. درک دلایل این رفتار، گامی مهم در جهت بهبود روابط و ایجاد ارتباطی سالمتر است.
در این مقاله، به بررسی 17 دلیل احتمالی برای نیاز به کنترل در روابط عاشقانه میپردازیم:
- ✔
ترس از رها شدن:
افرادی که از ترک شدن یا رها شدن توسط شریک عاطفی خود میترسند، ممکن است برای حفظ رابطه، سعی در کنترل او داشته باشند. - ✔
ناامنی و اعتماد به نفس پایین:
احساس ناامنی درونی و نداشتن اعتماد به نفس کافی میتواند باعث شود فرد برای اطمینان از ماندن شریکش، به کنترل او روی بیاورد. - ✔
تجربههای تلخ گذشته:
تجربههای آسیبزا در روابط قبلی، مانند خیانت یا سوء استفاده، میتواند ترس از تکرار آن تجربیات را ایجاد کند و منجر به رفتارهای کنترلی شود. - ✔
سبک فرزندپروری نامناسب:
رشد در محیطی که کنترلگری و سلطهگری در آن رایج بوده، میتواند باعث شود فرد در روابط عاشقانه نیز همان الگو را تکرار کند. - ✔
الگوبرداری از روابط دیگران:
مشاهده روابط کنترلی در خانواده، دوستان یا رسانهها میتواند فرد را به این باور برساند که کنترل، یک جنبه طبیعی از روابط عاشقانه است. - ✔
احساس مالکیت:
برخی افراد شریک عاطفی خود را به عنوان دارایی خود تلقی میکنند و فکر میکنند حق دارند او را کنترل کنند. - ✔
ناتوانی در مدیریت احساسات:
افرادی که نمیتوانند احساسات خود را به درستی مدیریت کنند، ممکن است برای کاهش اضطراب و استرس خود، به کنترل دیگران روی بیاورند. - ✔
نیاز به قدرت و تسلط:
برخی افراد از کنترل دیگران احساس قدرت و تسلط میکنند و این برایشان لذتبخش است. - ✔
عدم اعتماد به شریک عاطفی:
اگر فرد به صداقت و وفاداری شریکش اعتماد نداشته باشد، ممکن است برای اطمینان خاطر، او را کنترل کند. - ✔
ترس از دست دادن کنترل:
افرادی که در زندگی خود به کنترل کردن عادت دارند، ممکن است از دست دادن کنترل در رابطه عاشقانه بترسند و برای حفظ آن تلاش کنند. - ✔
باورهای غیرمنطقی درباره عشق:
باورهای غلطی مانند “عشق واقعی یعنی یکی شدن” میتواند باعث شود فرد برای رسیدن به این تصور، سعی در کنترل شریکش داشته باشد. - ✔
مشکلات ارتباطی:
ناتوانی در برقراری ارتباط موثر و حل مشکلات به صورت سازنده میتواند منجر به بهرهگیری از روشهای کنترلی شود. - ✔
مشکلات روانی:
برخی اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) میتواند باعث بروز رفتارهای کنترلی شود. - ✔
فشار اجتماعی:
فشار از سوی خانواده یا جامعه برای داشتن یک رابطه “کاملا مطلوب” میتواند باعث شود فرد برای رسیدن به آن، شریکش را کنترل کند. - ✔
ترس از آسیب پذیری:
باز کردن خود و آسیب پذیر بودن در یک رابطه میتواند ترسناک باشد، و کنترل میتواند راهی برای محافظت از خود باشد. - ✔
تلاش برای اثبات ارزش خود:
گاهی اوقات، کنترل کردن شریک زندگی راهی برای اثبات ارزش و مهم بودن خود برای فرد است. با کنترل کردن، فرد احساس می کند که قدرت و تأثیرگذاری دارد. - ✔
عدم داشتن مرزهای شخصی سالم:
افرادی که مرزهای شخصی سالمی ندارند، ممکن است به راحتی اجازه دهند دیگران وارد فضای شخصی آنها شوند و یا خودشان سعی کنند وارد فضای شخصی دیگران شوند و آنها را کنترل کنند.
مهم است بدانیم که رفتارهای کنترلی، مخرب و آسیبزا هستند و میتوانند به مرور زمان رابطه را از بین ببرند. اگر در رابطهای هستید که در آن احساس میکنید کنترل میشوید، یا اگر خودتان متوجه شدهاید که رفتارهای کنترلی دارید، کمک گرفتن از یک متخصص روانشناس میتواند بسیار مفید باشد.
درک ریشه های این رفتارها میتواند اولین قدم برای ایجاد تغییر و داشتن یک رابطه سالم تر و برابرتر باشد.
1. ناامنی عمیق درونی
ریشه بسیاری از رفتارهای کنترلگرانه در یک رابطه، ناامنی عمیق درونی فرد است.این ناامنی میتواند ناشی از تجربیات گذشته، عزت نفس پایین یا ترس از طرد شدن باشد.وقتی فرد احساس میکند به اندازه کافی خوب نیست یا شایسته عشق نیست، سعی میکند با کنترل شریک عاطفی خود، این ناامنی را پنهان کند و از بروز آن جلوگیری کند.این افراد فکر میکنند با کنترل میتوانند از فقدان احتمالی در آینده جلوگیری کنند و به همین دلیل به رفتارهای کنترلگرانه روی میآورند.آنها در واقع به دنبال تسکین اضطراب خود هستند، نه لزوماً سوء بهرهگیری از طرف مقابل.
اما این رفتار، ناخواسته رابطه را تخریب میکند و باعث آسیب به هر دو طرف میشود.
ناامنی درونی میتواند به صورت پنهان و ناخودآگاه عمل کند، بنابراین فرد حتی ممکن است متوجه نباشد که رفتارش کنترلگرانه است.درمان این ناامنی نیازمند خودآگاهی، درمان روانشناختی و کار کردن بر روی عزت نفس است.
2. ترس از رها شدن و طرد شدن
ترس از رها شدن و طرد شدن، یکی دیگر از دلایل اصلی رفتارهای کنترلگرانه در روابط عاطفی است.این ترس میتواند ناشی از تجربیات رها شدگی در دوران کودکی یا روابط گذشته باشد.فردی که از رها شدن میترسد، ممکن است سعی کند با کنترل رفتار شریک عاطفی خود، از وقوع این اتفاق جلوگیری کند.این کنترل میتواند به صورت محدود کردن آزادیهای فردی، حسادت بیش از حد یا چک کردن مداوم فعالیتهای شریک عاطفی باشد.آنها به این باور رسیدهاند که اگر طرف مقابل را کنترل نکنند، او را از دست خواهند داد.
این ترس میتواند بسیار فلج کننده باشد و باعث شود فرد رفتارهای غیرمنطقی و مخرب از خود نشان دهد.
این ترس ریشه در باورهای غلط و الگوهای ناسالم دارد که باید با کمک یک متخصص، شناسایی و اصلاح شوند.درک این ترس و کار کردن بر روی آن، میتواند به فرد کمک کند تا رابطه سالمتری را تجربه کند.
3. سابقه سوء استفاده یا غفلت در کودکی
تجربه سوء استفاده یا غفلت در دوران کودکی میتواند تاثیرات عمیقی بر روی روابط بزرگسالی فرد بگذارد و او را مستعد رفتارهای کنترلگرانه کند.کودکی که مورد سوء استفاده قرار گرفته یا از او غفلت شده، ممکن است احساس کند که فاقد کنترل بر زندگی خود بوده است.در نتیجه، در بزرگسالی سعی میکند با کنترل دیگران، این احساس از دست رفته را جبران کند.این افراد ممکن است به طور ناخودآگاه الگوهای سوء استفاده را تکرار کنند، زیرا این الگوها برای آنها آشنا و قابل پیشبینی هستند.غفلت عاطفی میتواند باعث شود فرد در برقراری ارتباط سالم و صمیمانه با دیگران دچار مشکل شود و به جای آن، به کنترل متوسل شود.
درمان روانشناختی میتواند به این افراد کمک کند تا تجربیات دردناک گذشته را پردازش کنند و الگوهای رفتاری سالمتری را یاد بگیرند.
این فرایند نیازمند زمان، صبر و حمایت یک متخصص مجرب است.
4. عزت نفس پایین
عزت نفس پایین یکی از عوامل کلیدی در ایجاد رفتارهای کنترلگرانه است. فردی که عزت نفس پایینی دارد، خود را بیارزش و دوستداشتنی نمیداند. این احساس بیارزشی میتواند باعث شود فرد به شدت به تایید و توجه دیگران وابسته شود و از طرد شدن بترسد. برای جلوگیری از طرد شدن، فرد ممکن است سعی کند با کنترل شریک عاطفی خود، او را در کنار خود نگه دارد. آنها فکر میکنند اگر کنترل را از دست بدهند، طرف مقابل آنها را ترک خواهد کرد. این افراد معمولاً انتقادپذیر نیستند و هرگونه انتقادی را به عنوان تایید بیارزش بودن خود تلقی میکنند. کار کردن بر روی عزت نفس، از طریق خودآگاهی، پذیرش خود و تمرینهای مثبتاندیشی، میتواند به کاهش رفتارهای کنترلگرانه کمک کند. در ضمن، دریافت کمک از یک متخصص روانشناس میتواند در این زمینه بسیار موثر باشد.
5. الگوبرداری از روابط ناسالم
افرادی که در خانوادههایی با روابط ناسالم بزرگ شدهاند، ممکن است رفتارهای کنترلگرانه را به عنوان یک رفتار عادی و قابل قبول در روابط عاطفی درونی سازی کنند. اگر فرد شاهد بوده باشد که والدینش با کنترل و زورگویی با یکدیگر رفتار میکردند، ممکن است این الگو را در روابط خود تکرار کند. این افراد ممکن است ندانند که یک رابطه سالم و برابر چگونه است و به طور ناخودآگاه الگوهای ناسالم را بازتولید کنند. آنها ممکن است فکر کنند که کنترل کردن طرف مقابل، نشانهای از عشق و اهمیت دادن است. شناسایی و آگاهی از این الگوهای ناسالم، اولین قدم برای تغییر آنها است. مشاوره خانواده و زوج درمانی میتواند به این افراد کمک کند تا الگوهای رفتاری سالمتری را یاد بگیرند و روابط خود را بهبود بخشند. قطع چرخه الگوهای ناسالم نیازمند تلاش، صبر و تعهد است.
6. نیاز به قدرت و برتری
برخی از افراد احساس نیاز شدیدی به قدرت و برتری دارند و سعی میکنند این نیاز را از طریق کنترل دیگران، به ویژه شریک عاطفی خود، برآورده کنند.این افراد ممکن است از تحقیر، انتقاد و سرزنش برای تضعیف طرف مقابل و احساس برتری استفاده کنند.آنها از کنترل کردن دیگران، احساس قدرت و امنیت میکنند.این نیاز به قدرت میتواند ناشی از احساس ضعف و ناتوانی درونی باشد.رفتارهای سلطهگرانه معمولاً با همدلی و درک همراه نیستند و بیشتر بر روی نیازهای فرد کنترلگر متمرکز هستند.
</p> </p> <p>در ضمن، یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر و همدلانه میتواند به آنها کمک کند تا روابط سالمتری را تجربه کنند.
</p> </p> <h2>7.کمالگرایی</h2> </p> <p>کمالگرایی یکی دیگر از عواملی است که میتواند منجر به رفتارهای کنترلگرانه در روابط عاطفی شود.فرد کمالگرا انتظارات بسیار بالایی از خود و دیگران دارد.</p> </p> <p>این افراد معتقدند که همه چیز باید بینقص و طبق برنامه پیش برود و هرگونه انحرافی از این مسیر برای آنها غیرقابل قبول است.</p> </p> <p>آنها ممکن است سعی کنند با کنترل رفتار شریک عاطفی خود، او را به “کاملا مطلوب” خود نزدیک کنند.
</p> </p> <p>این کنترل میتواند به صورت انتقاد مداوم، تعیین قوانین سختگیرانه و تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل باشد.
</p> </p> <p>کمالگرایی میتواند باعث ایجاد استرس و اضطراب زیادی در رابطه شود و احساس خفقان را برای طرف مقابل ایجاد کند.</p> </p> <p>یادگیری پذیرش نقصها و اشتباهات، هم در خود و هم در دیگران، میتواند به کاهش رفتارهای کنترلگرانه کمک کند.</p> </p> <p>در ضمن، تمرکز بر روی تلاش و پیشرفت به جای نتیجه، میتواند به کاهش فشار روانی ناشی از کمالگرایی کمک کند.</p> </p> <h2>8.
اضطراب و استرس</h2> </p> <p>اضطراب و استرس مزمن میتواند باعث شود فرد برای کاهش این احساسات ناخوشایند، به رفتارهای کنترلگرانه روی آورد.</p> </p> <p>وقتی فرد مضطرب است، احساس میکند که کنترل امور را از دست داده است و برای بازگرداندن این کنترل، ممکن است سعی کند دیگران را کنترل کند.</p> </p> <p>کنترل کردن دیگران به فرد احساس امنیت و آرامش موقت میدهد، اما در واقع این یک راهکار ناسالم برای مقابله با اضطراب است.
</p> </p> <p>اضطراب میتواند باعث شود فرد به شدت بر روی اشتباهات و نقصهای دیگران متمرکز شود و سعی کند آنها را اصلاح کند.</p> </p> <p>مدیریت اضطراب از طریق تکنیکهای آرامسازی، ورزش، مدیتیشن و درمان روانشناختی، میتواند به کاهش رفتارهای کنترلگرانه کمک کند.</p> </p> <p>در ضمن، یادگیری مهارتهای حل مسئله و مقابله با استرس میتواند به فرد کمک کند تا در شرایط سخت، به جای کنترل دیگران، بر روی خود و احساساتش تمرکز کند.
</p> </p> <p>درمان دارویی نیز در برخی موارد میتواند برای کنترل اضطراب و کاهش رفتارهای کنترلگرانه موثر باشد، اما باید تحت نظر پزشک انجام شود.</p> </p> <h2>9.ناتوانی در ابراز احساسات</h2> </p> <p>افرادی که در ابراز احساسات خود ناتوان هستند، ممکن است به جای بیان احساسات واقعی خود، به رفتارهای کنترلگرانه روی آورند.</p> </p> <p>آنها ممکن است نتوانند به درستی احساسات خود را شناسایی و نامگذاری کنند و در نتیجه، نمیدانند چگونه با آنها کنار بیایند.
</p> </p> <p>در عوض، سعی میکنند با کنترل دیگران، شرایط را به گونهای تغییر دهند که احساس بهتری داشته باشند.</p> </p> <p>مثلا فردی که احساس خشم میکند، ممکن است به جای بیان خشم خود، سعی کند شریک عاطفی خود را کنترل کند و او را از انجام کارهایی که باعث خشمش میشوند، منع کند.</p> </p> <p>یادگیری مهارتهای ابراز وجود و بیان احساسات، میتواند به این افراد کمک کند تا به جای کنترل دیگران، به طور مستقیم نیازها و خواستههای خود را بیان کنند.
</p> </p> <p>در ضمن، درمان روانشناختی میتواند به آنها کمک کند تا با ریشههای ناتوانی در ابراز احساسات مقابله کنند و الگوهای رفتاری سالمتری را یاد بگیرند.</p> </p> <p>این فرایند نیازمند تمرین، صبر و حمایت است.</p> </p> <h2>10.سوء مصرف مواد مخدر یا الکل</h2> </p> <p>سوء مصرف مواد مخدر یا الکل میتواند رفتارهای کنترلگرانه را تشدید کند.مواد مخدر و الکل میتوانند باعث کاهش کنترل بر رفتار و احساسات شوند و فرد را مستعد رفتارهای پرخاشگرانه و کنترلگرانه کنند.
</p> </p> <p>افرادی که در حالت مستی یا نشئگی قرار دارند، ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که در حالت عادی از آنها سر نمیزند.</p> </p> <p>سوء مصرف مواد مخدر و الکل میتواند باعث ایجاد اختلالات خلقی و روانی شود که این اختلالات نیز به نوبه خود میتوانند رفتارهای کنترلگرانه را افزایش دهند.</p> </p> <p>ترک اعتیاد و دریافت درمانهای مربوط به آن، اولین قدم برای کاهش رفتارهای کنترلگرانه در این افراد است.
</p> </p> <p>در ضمن، مشاوره و رواندرمانی میتواند به آنها کمک کند تا با ریشههای اعتیاد خود مقابله کنند و الگوهای رفتاری سالمتری را یاد بگیرند.</p> </p> <p>حمایت خانواده و دوستان نیز در این فرایند بسیار مهم است.</p> </p> <p>ترک اعتیاد یک فرایند طولانی و دشوار است، اما با تلاش و پشتکار میتوان به موفقیت رسید.</p> </p> <h2>11.اختلالات شخصیتی</h2> </p> <p>برخی از اختلالات شخصیتی، مانند اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته و وسواسی جبری، میتوانند باعث بروز رفتارهای کنترلگرانه در روابط عاطفی شوند.
</p> </p> <p>افراد مبتلا به این اختلالات شخصیتی، معمولاً الگوهای فکری، رفتاری و احساسی ناسالمی دارند که میتواند به روابط آنها آسیب برساند.</p> </p> <p>مثلا فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ممکن است به شدت از رها شدن بترسد و برای جلوگیری از آن، به رفتارهای کنترلگرانه روی آورد.</p> </p> <p>فرد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است احساس کند که از دیگران برتر است و حق دارد آنها را کنترل کند.</p> </p> <p>فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری ممکن است نیاز شدیدی به نظم و کنترل داشته باشد و سعی کند این نیاز را در روابط خود نیز اعمال کند.
</p> </p> <p>تشخیص و درمان اختلالات شخصیتی نیازمند مراجعه به روانپزشک و روانشناس است.</p> </p> <p>درمان معمولاً شامل رواندرمانی، دارودرمانی و یا ترکیبی از این دو روش است.</p> </p> <h2>12.حسادت بیمارگونه</h2> </p> <p>حسادت بیمارگونه یکی دیگر از دلایل رفتارهای کنترلگرانه است.این نوع حسادت بسیار شدید و غیرمنطقی است و میتواند زندگی فرد و شریک عاطفی او را مختل کند.</p> </p> <p>فرد حسود به طور مداوم به شریک عاطفی خود شک دارد و فکر میکند که او در حال خیانت است.
</p> </p> <p>این شک و تردید میتواند باعث شود فرد به رفتارهای کنترلگرانه، مانند چک کردن تلفن همراه، ایمیلها و شبکههای اجتماعی شریک عاطفی خود، روی آورد.</p> </p> <p>حسادت بیمارگونه میتواند ریشه در ناامنی عمیق، عزت نفس پایین و یا تجربیات گذشته داشته باشد.</p> </p> <p>درمان حسادت بیمارگونه معمولاً شامل رواندرمانی و در برخی موارد، دارودرمانی است.</p> </p> <p>در ضمن، ایجاد یک رابطه بر پایه اعتماد و صداقت میتواند به کاهش حسادت کمک کند.
</p> </p> <h2>13.عدم اعتماد به نفس در ظاهر و جذابیت</h2> </p> <p style=" text-align: center>
عدم اعتماد به نفس در مورد ظاهر و جذابیت فیزیکی میتواند باعث شود فرد احساس ناامنی کند و به رفتارهای کنترلگرانه روی آورد.این افراد ممکن است احساس کنند که به اندازه کافی جذاب نیستند و شریک عاطفی آنها ممکن است به سمت فرد دیگری کشیده شود.برای جلوگیری از این اتفاق، آنها ممکن است سعی کنند شریک عاطفی خود را کنترل کنند و او را از ارتباط با دیگران منع کنند.
این عدم اعتماد به نفس میتواند ریشه در انتقادات و مقایسههای دوران کودکی داشته باشد.کار کردن بر روی پذیرش خود و تقویت اعتماد به نفس میتواند به کاهش این نوع رفتارهای کنترلگرانه کمک کند.تمرکز بر روی نقاط قوت خود و تلاش برای بهبود آنها میتواند به افزایش اعتماد به نفس کمک کند.
14. ترس از صمیمیت
ترس از صمیمیت، به پارادوکسیکال بودن رفتار کنترل گر منجر میشود.به این صورت که فرد از نظر منطقی خواهان ایجاد رابطه عاطفی است اما در عمل از برقراری صمیمیت واقعی میترسد.این ترس معمولاً ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته، ترس از آسیب دیدن یا آسیب رساندن به طرف مقابل است.فردی که از صمیمیت میترسد، ممکن است به طور ناخودآگاه با کنترل کردن دیگران، یک فاصله امن بین خود و آنها ایجاد کند.این کنترل میتواند به صورت انتقاد مداوم، بیاعتنایی و یا اجتناب از صحبت کردن درباره احساسات باشد.مقابله با ترس از صمیمیت نیازمند خودآگاهی، شجاعت و آمادگی برای آسیبپذیر بودن است.
درمان روانشناختی میتواند به این افراد کمک کند تا ریشههای این ترس را شناسایی کنند و راهکارهای سالمتری برای برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران یاد بگیرند.
یادگیری اینکه آسیبپذیری نشانهای از ضعف نیست، بلکه نشانهای از شجاعت و صداقت است، میتواند به غلبه بر این ترس کمک کند.
15. فقدان مهارتهای ارتباطی
فقدان مهارتهای ارتباطی موثر میتواند باعث شود فرد به جای بیان نیازها و خواستههای خود به طور مستقیم، به رفتارهای کنترلگرانه روی آورد.این افراد ممکن است ندانند چگونه به طور واضح و محترمانه با دیگران صحبت کنند و در نتیجه، سعی میکنند با کنترل آنها، به خواستههای خود برسند.مثلا فردی که نیاز به توجه و محبت دارد، ممکن است به جای بیان این نیاز، سعی کند شریک عاطفی خود را کنترل کند و او را از انجام کارهایی که باعث بیتوجهی به او میشوند، منع کند.یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر، مانند گوش دادن فعال، همدلی، ابراز وجود و حل مسئله، میتواند به این افراد کمک کند تا روابط سالمتری را تجربه کنند.
در ضمن، شرکت در دورههای آموزشی ارتباط موثر و مشاوره با یک متخصص میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
با یادگیری این مهارتها میتوانید روابط خود را بهبود بخشید و از بروز رفتارهای کنترلگرانه جلوگیری کنید.
16. تعصبات جنسیتی







خیلی جالب بود وقتی این موضوع رو میخوندم یاد رابطه یکی از دوستام افتادم. همیشه فکر میکردم کنترلگری فقط به معنای محدود کردن فیزیکی طرف مقابل هست، ولی دیدم که کنترل عاطفی هم به همون اندازه مخرب میتونه باشه. بعضی وقتا کنترل کردن با اسم مراقبت توجیه میشه، در حالی که در حقیقت داره اون طرف رو خفه میکنه.
حواست باشه که بعضی رفتارهای کنترلگرانه خیلی زیرکانه ان. مثلا سوالات ظاهرا ساده و معمولی پشت سر هم، یا تلقین حس گناه برای کارهای عادی. اینا به مرور وقت اعتماد رو میخشکونن.
یک چیز که خیلی بهم کمک کرد این بود که فهمیدم گاهی کنترل بیش از حد از ترسهایی میاد که حتی خودمون از وجودشون خبر نداریم. شاید بهتر باشه یه دوری تو ذهنمون بچرخیم و ببینیم از چی میترسیم که انقدر میخوایم همه چیز رو تحت کنترل بگیریم.
یه سوال برام پیش اومده، فکر میکنی کنترلگری تو روابط میتونه ریشه ژنتیکی هم داشته باشه یا فقط به خاطر تجربیات زندگی شکل میگیره؟ و اینکه ایا کسی که تمایل به کنترل داره، این رفتار رو توی تمام رابطه هاش تکرار میکنه یا میتونه فقط در یک رابطه خاص اینجوری بشه؟
روزای اول رابطه م با شریک عاطفی ام مدام حس میکردم باید تک تک کارهاش رو بدونم تا آروم بشم. حتی وقتی میرفتم بیرون و زنگ میزدم جواب نمیداد، تا حد فلج شدن مضطرب میشدم. بعد فهمیدم این نیاز به کنترل فقط داره منو از درون میخوره. شاید بهتر باشه به جای تلاش برای کنترل دیگری، یاد بگیریم خودمون رو با عدم قطعیت ها سازگار کنیم.