چرا در بعضی روابط عاشقانه احساس تنهایی میکنیم؟

مقدمه
احساس تنهایی در یک رابطه، پارادوکسی دردناک است. شما در کنار کسی هستید که قرار است حامی، همدل و همراه شما باشد، اما با این وجود احساس میکنید تنها و جدا افتادهاید. این حس میتواند به مرور زمان رابطه را فرسوده کند و به نارضایتی و جدایی منجر شود. اما چرا این اتفاق میافتد؟
1. عدم صمیمیت عاطفی
صمیمیت عاطفی فراتر از نزدیکی فیزیکی است.این شامل به اشتراک گذاشتن احساسات، ترسها، رویاها و آسیبپذیریها با یکدیگر است.اگر در رابطه شما این تبادل عمیق وجود نداشته باشد، احساس تنهایی خواهید کرد.به عبارتی، شما ممکن است با هم زندگی کنید، غذا بخورید و تفریح کنید، اما احساس کنید که همدیگر را واقعاً نمیشناسید.نبود صمیمیت عاطفی میتواند ناشی از ترس از آسیبپذیری، عدم مهارت در برقراری ارتباط موثر، یا تجربیات تلخ گذشته باشد.برای رفع این مشکل، سعی کنید به تدریج احساسات خود را با همسرتان در میان بگذارید و به صحبتهای او با دقت گوش دهید.
میتوانید با انجام فعالیتهایی که باعث ایجاد صمیمیت بیشتر میشوند، مانند گفتوگوهای عمیق و بدون قضاوت، به تقویت این جنبه از رابطه کمک کنید.
گاهی اوقات، مراجعه به یک مشاور زوجدرمانگر میتواند به شما در شناسایی و حل مشکلات مربوط به صمیمیت عاطفی کمک کند.
2. فقدان ارتباط کلامی موثر
ارتباط کلامی صرفاً به معنای صحبت کردن با یکدیگر نیست.بلکه شامل گوش دادن فعال، بیان واضح نیازها و احساسات، و درک دیدگاههای طرف مقابل است.اگر ارتباط کلامی در رابطه شما ضعیف باشد، احتمالاً دچار سوءتفاهمها و تعارضات مکرر خواهید شد.این سوءتفاهمها میتوانند به مرور زمان باعث ایجاد فاصله عاطفی و احساس تنهایی شوند.برای بهبود ارتباط کلامی، سعی کنید به جای سرزنش و انتقاد، احساسات خود را با بهرهگیری از جملات “من” بیان کنید.مثلا به جای اینکه بگویید “تو همیشه من را نادیده میگیری”، بگویید “من وقتی احساس میکنم نادیده گرفته شدهام، ناراحت میشوم”.
در ضمن، تمرین کنید که به صحبتهای همسرتان با دقت گوش دهید و سعی کنید دیدگاه او را درک کنید.
پرسیدن سوالات شفافکننده میتواند به شما در فهم بهتر منظور او کمک کند.یادگیری تکنیکهای حل تعارض نیز میتواند در بهبود ارتباط کلامی موثر باشد.گاهی اوقات، وجود یک مشاور در جلسات گفتگو میتواند به تسهیل این فرآیند کمک کند.
3. انتظارات غیر واقعبینانه
داشتن انتظارات غیر واقعبینانه از رابطه و شریک زندگی میتواند منجر به ناامیدی و احساس تنهایی شود. هیچکس کامل نیست و نمیتواند تمام نیازهای شما را برآورده کند. اگر انتظار داشته باشید که همسرتان همیشه و در هر شرایطی با شما موافق باشد، یا اینکه او بتواند ذهن شما را بخواند و نیازهایتان را بدون اینکه به او بگویید برآورده کند، احتمالاً دچار ناامیدی خواهید شد. انعطافپذیر باشید و آماده باشید تا در صورت لزوم انتظارات خود را تعدیل کنید. گاهی اوقات، انتظارات غیر واقعبینانه ناشی از تجربیات گذشته یا الگوهای غلطی است که در کودکی آموختهاید. شناسایی و تغییر این الگوها میتواند به شما در داشتن انتظارات واقعبینانهتر کمک کند. مشاوره میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
4. عدم حمایت عاطفی
یکی از مهمترین نیازهای هر فرد در یک رابطه، احساس حمایت عاطفی است.این شامل احساس ارزشمند بودن، درک شدن و پذیرفته شدن توسط شریک زندگی است.اگر در رابطه شما این حمایت وجود نداشته باشد، احساس تنهایی و انزوا خواهید کرد.حمایت عاطفی میتواند به اشکال مختلفی بروز پیدا کند، از جمله گوش دادن به مشکلات و نگرانیهای شما، تشویق و دلگرمی دادن به شما در زمانهای سخت، و ابراز علاقه و محبت به شما.
اگر احساس میکنید که در رابطه خود حمایت عاطفی کافی دریافت نمیکنید، با همسرتان در مورد این موضوع صحبت کنید و نیازهای خود را به او بیان کنید.
در ضمن، سعی کنید خودتان نیز به او حمایت عاطفی ارائه دهید.
گاهی اوقات، عدم حمایت عاطفی ناشی از عدم آگاهی شریک زندگی از نیازهای شما است.با بیان واضح نیازهای خود، میتوانید به او کمک کنید تا حمایت بهتری از شما داشته باشد.کمک گرفتن از یک مشاور میتواند در شناسایی مشکلات و افزایش حمایت عاطفی موثر باشد.
5. اولویت قرار دادن سایر جنبههای زندگی بر رابطه
زندگی پر از مشغله است و ممکن است تمرکز شما بیشتر روی کار، خانواده، دوستان یا سرگرمیهایتان باشد. اما اگر رابطه خود را در اولویت قرار ندهید، ممکن است شریک زندگیتان احساس کند که نادیده گرفته شده و تنها است. زمانی را به طور منظم برای با هم بودن اختصاص دهید، حتی اگر فقط چند ساعت در هفته باشد. در این زمان، سعی کنید از انجام کارهایی که حواس شما را پرت میکنند، مانند چک کردن تلفن همراه یا تماشای تلویزیون، خودداری کنید و تمام توجه خود را به یکدیگر معطوف کنید. گاهی اوقات، اولویت قرار دادن سایر جنبههای زندگی بر رابطه ناشی از احساس ناامنی یا ترس از صمیمیت است. شناسایی و حل این مشکلات میتواند به شما در اولویت قرار دادن رابطه کمک کند. برنامه ریزی مشترک برای فعالیت ها میتواند به تقویت رابطه کمک کند.
6. عدم وجود ارزشهای مشترک
داشتن ارزشهای مشترک، مانند باورهای اخلاقی، اهداف زندگی و دیدگاههای سیاسی، میتواند به ایجاد یک رابطه پایدار و رضایتبخش کمک کند. اگر ارزشهای شما و شریک زندگیتان با هم همخوانی نداشته باشند، ممکن است احساس کنید که در سطحی عمیق با یکدیگر ارتباط برقرار نمیکنید. این تفاوت در ارزشها میتواند منجر به تعارضات مکرر و احساس تنهایی شود. در مورد ارزشهای خود با همسرتان صحبت کنید و سعی کنید زمینههای مشترک را پیدا کنید. در مورد تفاوتها نیز با احترام و درک متقابل برخورد کنید. گاهی اوقات، تفاوت در ارزشها ناشی از تجربیات مختلف زندگی است. درک این تجربیات میتواند به شما در درک بهتر دیدگاههای همسرتان کمک کند. گفتگوهای صریح و با صداقت کلید حل اختلافات ناشی از ارزشهای متفاوت است.
7. تجربههای آسیبزای گذشته
تجربههای آسیبزای گذشته، مانند سوء استفاده، خیانت، یا از دست دادن عزیزان، میتوانند بر نحوه برقراری ارتباط شما با دیگران، از جمله شریک زندگیتان، تأثیر بگذارند.این تجربهها میتوانند باعث ایجاد ترس از صمیمیت، بیاعتمادی، و احساس ناامنی شوند.اگر تجربههای آسیبزای گذشته دارید، باید برای التیام آنها تلاش کنید.این ممکن است شامل مراجعه به یک روانشناس یا مشاور، شرکت در گروههای حمایتی، یا انجام فعالیتهایی باشد که به شما در پردازش و رها کردن درد گذشته کمک میکنند.با شریک زندگی خود در مورد تجربههای خود صحبت کنید و به او توضیح دهید که چگونه این تجربهها بر شما تأثیر میگذارند.
این کار به او کمک میکند تا شما را بهتر درک کند و حمایت لازم را به شما ارائه دهد.
گاهی اوقات، تجربههای آسیبزای گذشته ناخودآگاه بر رفتار شما تأثیر میگذارند.مشاوره میتواند به شما در شناسایی و تغییر این الگوها کمک کند.
8. بیماریهای روانی
بیماریهای روانی، مانند افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی، و اختلال شخصیت، میتوانند بر روابط شما تأثیر منفی بگذارند.این بیماریها میتوانند باعث ایجاد مشکلاتی مانند نوسانات خلقی، تحریکپذیری، انزواطلبی، و مشکل در برقراری ارتباط شوند.اگر فکر میکنید که ممکن است به یک بیماری روانی مبتلا باشید، باید به یک متخصص بهداشت روان مراجعه کنید.درمان مناسب میتواند به شما در مدیریت علائم بیماری و بهبود روابطتان کمک کند.با شریک زندگی خود در مورد بیماری خود صحبت کنید و به او توضیح دهید که چگونه این بیماری بر شما تأثیر میگذارد.
این کار به او کمک میکند تا شما را بهتر درک کند و حمایت لازم را به شما ارائه دهد.
گاهی اوقات، شریک زندگی شما نیز ممکن است نیاز به حمایت و آموزش داشته باشد.مشارکت او در درمان میتواند به او کمک کند تا شما را بهتر درک کند و حمایت موثرتری ارائه دهد.درمان مشترک (زوج درمانی) میتواند در مدیریت چالشهای ناشی از بیماریهای روانی در رابطه مفید باشد.
9. عدم استقلال فردی
حفظ استقلال فردی در یک رابطه بسیار مهم است. اگر تمام هویت و شادی خود را در رابطه جستجو کنید، ممکن است احساس کنید که خفه شدهاید و از دست دادن رابطه میترسید. این ترس میتواند منجر به رفتارهای ناسالم مانند چسبیدن بیش از حد، حسادت، و کنترلگری شود. گاهی اوقات، عدم استقلال فردی ناشی از احساس ناامنی یا ترس از تنهایی است. شناسایی و حل این مشکلات میتواند به شما در داشتن استقلال بیشتر کمک کند. استقلال فردی به معنای عدم تعهد به رابطه نیست، بلکه به معنای حفظ هویت و استقلال خود در عین تعهد به رابطه است. داشتن استقلال فردی به پویایی و جذابیت رابطه کمک میکند. 
10. عدم قدردانی








گاهی اوقات این تنهایی در روابط آنقدر عمیق می شود که حتی حضور فیزیکی طرف مقابل هم دردی از آن کم نمی کند. مثل کسی که در جمعیت ایستاده اما انگار پشت دیواری نامرئی گیر کرده است. من روزی فهمیدم که بخشی از این تنهایی ناشی از انتظارات بی صدای ماست. چیزهایی که هرگز بیان نشده اما روانمان به امید آنها زنده است.
یکی از مهم ترین درس هایی که در کارم یاد گرفتم این بود که گاهی فقدان ارتباط کلامی سالم مثل ماشینی است که بنزینش تمام شده اما راننده هنوز پا روی گاز گذاشته. ممکن است ساعت ها کنار هم حرف بزنید اما هیچ مکالمه واقعی اتفاق نیفتد. یک جلسه مشاوره بود که زوجی با وجود ساعت ها صحبت روزانه باز هم احساس تنهایی می کردند و وقتی از آنها خواستم مکالمه شب قبل را بازسازی کنند، متوجه شدم تمام گفتگوهایشان در سطح اخبار روز و کار خانه متوقف شده بود.
مسئله جالب دیگر زمانی خودش را نشان میدهد که ما باور می کنیم طرف مقابل باید افسانه ای عمل کند. یادم می آید مراجعی داشتیم که همسرش را به خاطر اینکه او را کاملا درک نمی کرد سرزنش می کرد، اما وقتی پرسیدم “آیا تا به حال خودت را جای او گذاشته ای؟” سکوت سنگینی فضای اتاق را پر کرد. این همان لحظه ای است که می فهمی تنهایی گاهی از توقع معجزه می آید نه از کمبود محبت.
در نهایت باید بگویم درمان این تنهایی از جایی شروع می شود که بپذیریم هیچ رابطه ای کامل نیست. مثل همان مراجعی که بعد از ماه ها توقع بی جا، بالاخره فهمید عشق یعنی انتخاب هر روزه برای کنار هم ماندن با تمام نواقص، نه رسیدن به یک آرمان شهر دست نیافتنی. زندگی مشترک بیشتر شبیه دو نقاش است که هر روز بخشی از یک تابلوی ناتمام را رنگ می زنند، نه دو نفری که منتظر تمام شدن نقاشی دیگری نشسته اند.