چرا در بعضی روابط احساس میکنیم فقط یکی از طرفین تلاش میکند؟
احساس نابرابری در تلاش و تعهد در یک رابطه، تجربهای بسیار رایج و البته ناخوشایند است. این احساس میتواند به تدریج صمیمیت، اعتماد و رضایت را از بین ببرد. اما چه عواملی باعث میشوند که در یک رابطه، احساس کنیم تنها ما در حال تلاش هستیم؟
در این مطلب، 19 نکته را بررسی میکنیم که میتوانند به روشن شدن این موضوع کمک کنند:
- ✔1. تفاوت در انتظارات: ممکن است انتظارات شما و طرف مقابل از رابطه با هم متفاوت باشد.
- ✔2. عدم مهارت در برقراری ارتباط: اگر نتوانید نیازها و خواستههای خود را به درستی بیان کنید، طرف مقابل متوجه تلاشهای شما نخواهد شد.
- ✔3. ترس از آسیبپذیری: یکی از طرفین ممکن است از صمیمی شدن و ابراز احساساتش بترسد.
- ✔4. عدم وجود اولویت: شاید رابطه برای یکی از طرفین در اولویتهای پایینتری قرار داشته باشد.
- ✔5. مشکلات فردی: استرس، افسردگی یا مشکلات دیگر میتوانند باعث شوند که فرد انرژی کمتری برای رابطه بگذارد.
- ✔6. سبک دلبستگی ناسالم: سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی یا مضطرب) میتواند منجر به رفتارهای ناسالم در رابطه شود.
- ✔7. سوء تفاهمهای مکرر: سوء تفاهمها میتوانند انرژی زیادی را هدر داده و باعث احساس خستگی شوند.
- ✔8. عدم قدردانی: اگر تلاشهای شما مورد قدردانی قرار نگیرند، انگیزه خود را از دست خواهید داد.


چرا در بعضی روابط احساس میکنیم که فقط یکی از طرفین تلاش میکند؟
عدم تعریف روشن از انتظارات
یکی از اصلیترین دلایل این احساس، عدم شفافیت در مورد انتظارات هر فرد از رابطه است. وقتی هر دو طرف به طور واضح بیان نکنند که از طرف مقابل چه انتظاراتی دارند، احتمال سوء تفاهم و احساس نابرابری در تلاشها افزایش مییابد.
مثلا ممکن است یک نفر انتظار داشته باشد که طرف مقابل به طور مداوم ارتباط عاطفی برقرار کند، در حالی که دیگری فکر میکند فقط حضور فیزیکی کافی است. این تفاوت در برداشتها میتواند منجر به احساس عدم تلاش کافی از سوی یک طرف شود.
بدون گفتگو و تعیین حد و مرزها، هر فرد بر اساس فرضیات خود عمل میکند که لزوماً با دیدگاه طرف مقابل همخوانی ندارد.
باید به طور مستقیم و با صداقت در مورد نیازها و انتظاراتتان صحبت کنید تا از بروز این مشکل جلوگیری شود.
سکوت و امید به اینکه طرف مقابل خودش متوجه شود، اغلب نتیجه عکس میدهد.
تعریف انتظارات باید یک فرآیند مداوم باشد و با تغییر شرایط، مورد بازبینی قرار گیرد.
گاهی اوقات، انتظارات غیرواقعی و یا برآورده نشدنی هستند.
سبکهای دلبستگی ناسالم
سبکهای دلبستگی ناایمن، به ویژه سبک اجتنابی یا اضطرابی، میتوانند نقش مهمی در ایجاد این احساس ایفا کنند. فردی با سبک دلبستگی اجتنابی ممکن است از صمیمیت بیش از حد دوری کند و در نتیجه، به نظر برسد که برای حفظ رابطه تلاشی نمیکند.
از سوی دیگر، فردی با سبک دلبستگی اضطرابی ممکن است به طور مداوم به دنبال اطمینان خاطر باشد و احساس کند که تلاشهای طرف مقابل کافی نیست، حتی اگر واقعاً تلاش کند.
این سبکها در دوران کودکی شکل میگیرند و بر نحوه تعامل ما در روابط بزرگسالی تاثیر میگذارند.
شناخت سبک دلبستگی خود و طرف مقابل میتواند به درک بهتر رفتارها و رفع سوء تفاهمها کمک کند.
درمان و مشاوره میتواند در تغییر الگوهای ناسالم دلبستگی موثر باشد.
سبک دلبستگی فقط یک عامل است و نباید به عنوان تنها دلیل رفتارها در نظر گرفته شود.
آگاهی از سبک های دلبستگی میتواند به برقراری ارتباط موثرتر با طرف مقابل کمک کند.
عدم تعادل قدرت
وقتی در یک رابطه عدم تعادل قدرت وجود داشته باشد، فردی که قدرت بیشتری دارد ممکن است احساس نیاز کمتری به تلاش برای حفظ رابطه داشته باشد. این عدم تعادل میتواند ناشی از عوامل مختلفی مانند تفاوت در درآمد، موقعیت اجتماعی، یا حتی اعتماد به نفس باشد.
فردی که احساس میکند به طرف مقابل وابسته است، ممکن است تلاش بیشتری برای حفظ رابطه انجام دهد، در حالی که طرف مقابل که احساس استقلال بیشتری دارد، این تلاش را ضروری نمیبیند.
این عدم تعادل میتواند به مرور زمان باعث نارضایتی و سرخوردگی در فردی شود که تلاش بیشتری میکند.
برای ایجاد یک رابطه سالم، تلاش برای ایجاد تعادل در قدرت ضروری است.
این تعادل لزوماً به معنای برابری مطلق نیست، بلکه به معنای احترام به حقوق و نیازهای هر دو طرف است.
گاهی اوقات، نیاز است که به طور مستقیم در مورد این عدم تعادل صحبت شود و راهکارهایی برای رفع آن پیدا کرد.
عدم تعادل قدرت همیشه آشکار نیست و ممکن است به صورت پنهان در رفتارها و تصمیمگیریها تاثیر بگذارد.
تفاوت در ارزشها و اهداف
اگر ارزشها و اهداف اصلی دو طرف با یکدیگر همخوانی نداشته باشند، ممکن است هر فرد تلاشهای خود را در جهات متفاوتی متمرکز کند. مثلا اگر یک نفر به دنبال تشکیل خانواده باشد و دیگری قصد داشته باشد بر روی پیشرفت شغلی خود تمرکز کند، ممکن است احساس کنند که تلاشهای طرف مقابل برای رابطه کافی نیست.
این تفاوت در اولویتها میتواند منجر به سوء تفاهم و احساس عدم حمایت از سوی طرف مقابل شود.
در صورت وجود تفاوت، باید به دنبال نقاط مشترک و راهکارهایی برای سازش باشید.
نادیده گرفتن تفاوتهای اساسی میتواند به مرور زمان به نارضایتی و جدایی منجر شود.
گاهی اوقات، این تفاوت ها قابل حل نیستند و بهتر است رابطه را خاتمه داد.
ارزشها و اهداف میتوانند با گذشت زمان تغییر کنند و نیاز به بازبینی دارند.
فقدان قدردانی و بازخورد مثبت
وقتی تلاشهای یک فرد در رابطه نادیده گرفته شود و هیچ قدردانی یا بازخورد مثبتی دریافت نکند، ممکن است احساس کند که تلاشهایش بیفایده است و انگیزه خود را برای ادامه دادن از دست بدهد. قدردانی از کارهای کوچک و بزرگ و ابراز محبت، نقش مهمی در تقویت رابطه دارد.
بدون قدردانی، حتی صمیمانهترین تلاشها نیز میتواند بیاثر به نظر برسد.
گاهی اوقات، یک تشکر ساده میتواند معجزه کند.
نه تنها باید قدردانی کنید، بلکه باید دلایل قدردانی خود را نیز بیان کنید.
قدردانی باید واقعی و از صمیم قلب باشد.
عدم قدردانی میتواند منجر به احساس نادیده گرفته شدن و بیارزشی شود.
مشکلات ارتباطی
ارتباط ضعیف و ناکارآمد میتواند منجر به سوء تفاهم، تفسیر نادرست رفتارها و در نتیجه، احساس عدم تلاش کافی از سوی یک طرف شود. اگر دو طرف نتوانند به طور با صداقت و باز با یکدیگر صحبت کنند، احتمال بروز این مشکل افزایش مییابد.
برای برقراری ارتباط موثر، باید فعالانه گوش دهید، همدلی نشان دهید و احساسات خود را به طور واضح بیان کنید.

از انتقاد و سرزنش خودداری کنید و به جای آن، بر روی حل مشکلات تمرکز کنید.
یادگیری مهارتهای ارتباطی میتواند به بهبود کیفیت رابطه کمک کند.
گاهی اوقات، نیاز است که از یک مشاور برای بهبود ارتباطات کمک بگیرید.
سکوت و اجتناب از گفتگو، مشکلات را حل نمیکند و فقط آنها را عمیقتر میکند.
ارتباط موثر نیازمند صبر، حوصله و تمایل به درک دیدگاه طرف مقابل است.
فشارها و استرسهای خارجی
فشارها و استرسهای ناشی از کار، خانواده، مسائل مالی و سایر عوامل خارجی میتوانند بر توانایی افراد برای تلاش در رابطه تأثیر بگذارند. وقتی یک فرد تحت فشار زیادی باشد، ممکن است نتواند به اندازه کافی به رابطه خود توجه کند.
در چنین شرایطی، باید با یکدیگر همدلی کنید و درک کنید که طرف مقابل در حال گذراندن شرایط سختی است.







